گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
ماهنامه موعود شماره 22
غیبت صغري و وضعیت علمی و فرهنگی شیعه - 3








مراجع، فعالیتها و حوزههاي علمی در عصر غیبت صغري حسین حسینزاده شانهچی اشاره در قسمتهاي پیشین این مقاله تاریخ
غیبت و جغرافیاي انسانی و ترکیب جمعیتی مهمترین شهرهاي اسلامی در دوران غیبت صغري مورد بررسی قرار گرفت. در این
قسمت از مقاله، نویسنده به بررسی مراجع، فعالیتها و حوزههاي علمی شیعه در دوران یاد شده خواهد پرداخت . 1. مراجع علمی
شیعیان در دوران غیبت صغري در دوران حضور ائمه(ع) مرجع اصلی و نخستین شیعیان در مسائل علمی امامان معصوم(ع) بودند،
شیعیان بهطرق گوناگون در نواحی مختلف با ائمه(ع) ارتباط داشتند و مسائل علمی خود را میپرسیدند. علما و محدثان علوم اهل
بیت(ع) را فرا گرفته و آنها را براي دیگران نقل میکردند و بهاین ترتیب این علوم در بلاد مختلف در میان شیعیان منتشر میشد.
مرجع علمی آنانی که دسترسی به امام(ع) نداشتند همین علما، محدثان و راویان اخبار اهل بیت بودند. با شکل گرفتن نظام وکالت،
وکلاي ائمه(ع) در شهرهاي دور و نزدیک محل رجوع مردم و رفع و حل مسائل و مشکلات علمی آنان بودند. وکیلان درواقع
رابطان میان مردم و ائمه(ع) بودند که فاصله میان این دو قشر را کوتاه میکردند. آغاز غیبت صغري وضعیت را دگرگون ساخت.
عدم حضور امام(ع) را، که رکن اصلی شیعیان و تکیهگاه آنها در مسائل علمی بود؛ میتوان بحرانی در بفعد علمی فرهنگی در
مذهب تشیع تلقی کرد. طبیعی بود روبرو شدن با چنین بحرانی پیامدهاي سخت و دشواريهاي بسیاري بههمراه داشت، از اینرو
تأسیس نظام نیابت در این دوران در واقع حرکتی در جهت کاهش صدمات حاصل از این بحران بود. نائبان خاص امام (ع) که از
عالمان برجسته؛ اصحاب ائمه (ع) و کسانی بودند که سالها با ایشان ارتباط داشتند اینک معتبرترین مصدر علمی محسوب
میشدند؛ زیرا آنها تنها راه ارتباطی با امام (ع) بودند. درواقع یکی از شؤون مهم آنها حل همین مشکلات و مسائل مستحدثه براي
شیعیان بود. آنان در در این عصر که امکان دسترسی به امام معصوم(ع) براي همگان میسر نبود مرجع پاسخگویی به مسائل کلامی و
اعتقادي و تعیین حقانیت و جلوگیري از انحرافات بودند. مثلًا زمانی که شیعیان از محمدبن عثمان عمري، نائب دوم امام (ع) درباره
گفتار مفوضه و عقاید آنها استفسار کردند وي در پاسخ نقطه نظرات مفّوضه را در نسبت دادن خلق و زرق به ائمه(ع) تکذیب و
آنها را از شؤون ذات مقدس الهی برشمرد. 1 توجه به این نکته که نائبان خاص در ارتباط با امام(ع) و قادر به رفع مشکلات و
مسائل علمی و عقیدتی از طریق آن حضرت هستند نوعی یقین و اطمینان را براي شیعیان در گفتار آنها پدید میآورد که پذیرش
سخنان ایشان را براي آنها بدون هیچ شک و تردید میسر میساخت. وقتی که یکی از شیعیان درباره علت تسلط دشمنان بر امام
حسین (ع) از حسینبن روح نوبختی نائب سوم امام، سؤال میکند وي پاسخ مفصل و قانعکنندهاي ارائه میکند، بهنحوي که راوي
این جریان میگوید: در این که او این پاسخها را از جانب خود میگوید تردید کردم ولی بدون آن که سختی بگویم او رو به من
کرد و گفت که این را از اصل - حضرت حجت (ع) - شنیده است. 2 این اطمینان و یقین آرامشی را پدید میآورد که از شدت
بحران پیش آمده میکاست. همین امر دقیقاً در سایر فعالیتهاي علمی عصر غیبت به جهت اشراف نسبی نائبان خاص نیز مصداق
پیدا میکرد. نوّاب خاص در راستاي جلوگیري از انحرافات عقیدتی، بر روایت احادیث و تألیف کتابهاي دینی و اموري از این
یکی از مسائلی که راویان با آن ،» شلمغانی « قبیل کمابیش نظارت داشتند. پس از صدور توقیع از ناحیه مقدسه مبنی بر ذّم و لعن
مواجه شدند نقل روایات شلمغانی بود ولیکن حسینبن روح با استناد به گفتار ائمه (ع) این مشکل را بدینگونه رفع کرد که گفت:
من همان جوابی را بهشما میدهم که امام حسن عسکري (ع) در پاسخ به کسانی گفت که پرسیدند: ما با کتابهاي بنیفضال چه
کنیم که خانههاي ما پر از آنهاست و حضرت فرمود: هرچه را روایت کردهاند بگیرید و آنچه را که خود نظر دادهاند رها کنید. 3
همچنین کتابهایی که توسط برخی علما نوشته میشد گاه با نظارت نائبان خاصه بوده و در 4 مواردي آنها صحت و سقم
صفحه 20 از 39
کتابهاي نوشته شده را بررسی میکردند. 5 گذشته از این امور دفع شبهات مخالفان و پاسخگویی به سخنان سایر فرقههاي شیعی و
مقابله با مدعیان نیابت و بابیّت از وظایف خطیري بود که برعهده نائبان خاصه بود. علاوه بر نوّاب خاص، وکیلان امام (ع) در هر
شهري مرجع علمی مردمان در آن ناحیه بودند. نظام وکالت در عصر غیبت صغري بهطور گستردهاي بهکار خود ادامه میداد. امام
(ع) در کلیه نواحی که شیعیان سکونت داشتند، وکیلانی داشت که به امور آنها رسیدگی میکردند و رابط آنها با نوّاب اربعه
بودند. نام بسیاري از این وکیلان در ضمن اخباري که نقل شده ذکر گردیده است. این 6 وکیلان بهطور عمده از کسانی بودند که
از حیث شناخت و معرفت بهخصوص در زمینه شناخت امام، نسبت به سایر مردم برتري داشتند. سومین مرجع علمی شیعیان در عصر
غیبت، فقیهان و محدثان بودند. درواقع مرجعیت این گروه امري بود که باید در این دوران تثبیت و تحکیم میشد. اگرچه در زمان
حضور، گاه فقیهان و محدثانی ازطرف ائمه(ع) بهعنوان مرجع مردم معرفی میشدند، با این حال حضور امام(ع) 7مانع از آن بود که
آنها به چنان موقعیت ممتازي دست یابند ولیکن دوران غیبت شرایط را براي این امر مهیّا ساخت، بهطوري که این امر تا پایان دوران
غیبت صغري بهقطعیت نسبی رسید و درنهایت با صدور توقیعی که ازطرف امام (ع) در پایان این دوران صادر شد، که مردم را در
حوادث پدید آمده به محدثان و فقیهان ارجاع داده بود، تثبیت شد. 2. فعالیتهاي علمی در عصر غیبت صغري فعالیتهاي علمی در
این عصر در دو قالب کلی فعالیتهاي آموزشی و تألیف و تصنیف صورت میگرفت. امور آموزشی که عبارت بود از یک سلسله
درس و بحثهاي علمی در خانه علما انجام میشد؛ زیرا تا این زمان نهاد خاص آموزشی شکل نگرفته بود، البته بهندرت حلقههاي
درسی در مساجد نیز تشکیل میشد، ولیکن با توجه به این که در اکثر شهرها مساجد تحت اختیار متولیان اهل سنت بود، شیعیان از
ایننظر در محدودیت قرار داشتند. خانههاي علما مهمترین مرکز آموزشی بود و خانههاي عالمانی که استادان بنام شهر بودند همواره
محل آمد و شد طلاب و اهل علم بود، بهطوري که گاه از کثرت جمعیتی که براي فراگیري و یا نوشتن مطالب استاد در آنجا گرد
میآمدند همانند مسجدي میشد که مردم براي اقامه نماز در آن ازدحام میکردند. 8 بخش عمده آموزش را آموزش انفرادي
تشکیل میداد، بدین ترتیب که بدون تشکیل جلسه یا حلقه درسی، طلبه در محضر استادش حاضر میشد و ازطریق سماع و یا قرائت
به فراگیري میپرداخت، علما غالباً شاگردان خصوصی داشتند و اغلب همین شاگردان اجازه نقل روایات و کتابهاي استاد را
بهمعنی تقریر مطالب علمی از حفظ یا از روي » قرائت « بهمعنی گوش دادن به گفتار استاد، و » سماع « دریافت میکردند. و شیوه
نیز کمابیش رواج داشت که در آن استاد به تقریر مطالبی » املا « کتاب بر استاد، مهمترین شیوههاي فراگیري بودند. البته شیوه
میپرداخت و طلاب - که به آنها مستملی گفته میشد - تقریرات وي را مینوشتند، کتابهاي حاصل از این شیوه به کتابهاي
امالی معروف بود. فعالیتهاي علمی در شهرهاي شیعهنشین و یا شهرهایی که داراي جمعیتی شیعه مذهب بودند به فراخور حال و
شرایط موجود با شدت و ضعف نسبی انجام میشد. هر شهر بسته به جوّ مذهبی و سیاسی و فرهنگی آن و با توجه به موقعیت
مکانی، از حیث دوري یا نزدیکی به شهرهایی که مراکز علمی و فرهنگی محسوب میشدند یا محل تمرکز و تجمع شیعیان بودند،
موقعیت خاصّ ی در زمینه فعالیتهاي علمی و فرهنگی داشت. شهرها و مناطقی که تراکم جمعیت شیعی در آنها زیاد بود اوضاع
اجتماعی و فرهنگیشان تحت تأثیر این جمعیت غالب قرار میگرفت و در مواردي که امور سیاسی و نظامی شهر نیز دردست همین
جمعیت غالب بود و یا متولیان امر داراي گرایشهایی همسو با آنها بودند، آن شهر داراي موقعیت ممتازي میشد. 3. حوزههاي
علمی در عصر غیبت صغري جوّ فکري و علمی شهرها با توجه به عوامل تأثیرگذار مختلف، متفاوت بود. در برخی شهرها
اندیشههاي کلامی رواج داشت و در برخی اهل حدیث و محدثان عنصر تعیینکننده محیط فکري بودند و بعضی نیز جوّي آمیخته
1. مکتب علمی قم قم نخستین شهر ایران بود - از اندیشههاي مختلف داشتند. مهمترین حوزههاي علمی آن عصر به قرار زیر بودند: 3
که مذهب تشیع را پذیرا شد. با مهاجرت چندتن از خاندان اشعري کوفه به قم و توطن آنها در این شهر مذهب تشیع نیز در این شهر
ریشه دوانید. اشعریان از خانوادههاي برجسته کوفه و از دیرباز داراي تمایلات شیعی بودند. شواهد و اخبار حاکی از حضور
صفحه 21 از 39
مالکبن عامر - جدّ اشعریان قم - در جنگ صفین و همراهی پسر او با مختار در قیام کوفه و شرکت بعدي این خاندان در قیامهاي
ضد اموي است. 9 بنا به نقلی نخستین کسانی که از این خاندان به قم آمدند پسران سعدبن مالک بودند و به گفته حسن بن محمد
قمی نویسنده تاریخ قم موسیبن عبداللَّه بن سعد اولین کسی بود که مذهب شیعه را در این شهر اظهار کرد و بقیه به او اقتدا کردند.
وي را از اصحاب امام صادق و امام باقر(ع) دانستهاند. 10 با گسترش تشیع در قم، مناسبات مردم قم با ائمه(ع) گسترش یافت و
بهزودي بهصورت یکی از مراکز اصلی تشیع و قطبهاي علمی آن درآمد. روابط گسترده شیعیان قم با ائمه معصومین(ع) موجب
شد تا علوم اهل بیت(ع) به طور وسیعی در این شهر رواج پیدا کند تا آنجا که شماري از عالمان برجسته و راویان جلیلالقدر که
بهطور مستقیم احادیث را از ائمه(ع) دریافت میکردند در این شهر میزیستند. نقش اساسیاي که عالمان قم در حفظ و اشاعه دین
داشتند بهگونهاي بود که در روایتی چنین آمده است : لولا القمیّون لضاع الدین 11 اهمیت شهر قم و مرکزیت یافتن آن موجب شد
تا عدهاي از راویان و عالمان شیعه بار سفر بسته و بهاین شهر بیایند. نخستین این کسان ابراهیمبن هاشم کوفی بود. گفته شده است
او، که زمان امام رضا (ع) را درك کرده بود، اولین کسی بود که احادیث کوفیان را در قم نشر داد. 12 از سوي دیگر مردم قم که
تشنه فراگیري علوم اهلبیت(ع) بودند از علماي شیعه در سایر شهرها درخواست میکردند تا به شهر آنها بیایند. از جمله آنها از
ابواسحاق ثقفی مؤلف کتاب الغارات که به اصفهان رفته بود خواستند تا به قم آید، امّا او بهدلیل آن که سنیگري در اصفهان بیشتر
بود، مایل بود آنجا بماند و احادیث اهل بیت(ع) را در آنجا ترویج کند. 13 بدینترتیب شهر قم مجمع علما و راویان احادیث اهل
بیت(ع) بود بهطوري که در آغاز غیبت صغري چندین خانواده علمی، علاوه بر عده کثیري از دانشمندان شیعه در این شهر
میزیستند. مهمترین خاندان علمی شهر همان خاندان اشعري بود که قدیمیترین خاندان شیعه شهر نیز محسوب میشدند.
معروفترین فرد این خاندان که در اوایل عصر غیبت میزیست احمدبن محمدبن عیسی بود. وي بنا به گفته شیخ طوسی چهره
شاخص و فقیه مطلق شهر قم بود. ریاست و زعامت دینی وي بهگونهاي بود که حتی حاکم شهر بهدیدن وي میآمد. او امام رضا
(ع) را درك کرده و روایات بسیاري از ایشان نقل کرده است. همچنین داراي تألیفات عدیدهاي بوده، ازجمله کتاب التوحید، کتاب
فضلالنبی، صلّی اللّهعلیهوآله، و کتاب الناسخ والمنسوخ. تاریخ وفات وي ظاهراً 14 پس از 280 ق. بود. از دیگر بزرگان این خاندان
محمدبن احمد بن یحیی اشعري است که روایات بسیاري را نقل کرده است. وي صاحب تألیفات بسیاري است. از جمله موسوعه
نوادرالحکمۀ که مشتمل بر مباحث مختلفی در ابواب فقهی بود و مجموعاً شامل 23 کتاب فقهی میشد و در بین مردم بسیار معروف
و مشهور بود. از دیگر کتابهاي او کتاب المزار، کتاب الامام و مقتلالحسین است. وفات وي را در حدود 280 ق. دانستهاند. 15 از
همین خاندان، باید به سعدبن عبداللَّه بن ابی خلف اشعري (متوفا 299 یا 301 ق.) اشاره کنیم. او از عالمان بزرگ قم بود و به او
داده بودند. دانش وسیع و شخصیت ممتاز، از ویژگیهاي وي بود. او داراي تصنیفات متعدد در » شیخ و فقیه شیعیان « عنوان
موضوعات گوناگون بود که عبارتند از: موسوعه فقهی کتاب الرّحمۀ (این کتاب شامل ابواب طهارت، صلاة، زکاة، صوم و حج
بود. بنا به گفته شیخ صدوق در ابتداي کتاب من لا یحضره الفقیه، این کتاب از کتب مشهور فقهی بوده است که فقیهان برآن
اعتماد کرده و بدان مراجعه میکردند)، کتاب الضیاء 16 فیالامامۀ و کتاب مقالات الامامیۀ در باب امامت کتابهاي مثالب رواة
الحدیث و مناقب رواة الحدیث درباره راویان حدیث، کتابی در فضیلت ابوطالب و عبدالمطلب و عبداللَّه، کتاب المنتخبات که
حدود 1000 صفحه بود و کتاب بصایرالدرجات که در 4 جلد نوشته بود. 17 از دیگر عالمان برجسته خاندان اشعري میتوان بهاین
افراد اشاره کرد: محمدبن علی بن محبوب مراد (متوفا بعد از 280 ق.) که صاحب تصانیف متعددي در ابواب فقهی بود ازجمله دو
موسوعه فقهی به نام الجامع و کتاب الضیاء والنور. 18 احمدبن ابیزاهد که از دوستان نزدیک محمدبن یحیی عطار و از عالمان
بزرگ قم بود و کتابهایی در مسائل اعتقادي چون بداء، جبر و تفویض و کتابهایی در فقه داشت 19 و ابوعلی احمدبن ادریس
(متوفا 306 ق.) که فقیهی معتمد و صاحب تصانیف بود. علاوه بر اینها نام 20 محدثان و فقیهان بسیاري از خاندان اشعري در کتب
صفحه 22 از 39
فقهی ذکر شده است. از دیگر خاندانهاي بنام قم خاندان بابویه است که از خاندانهاي قدیمی شهر بودند. چهره شاخص این
خاندان در عصر غیبت؛ علیبن حسین بن موسیبن بابویه است. تاریخ ولادت وي ذکر نشده ولی گویا در اوایل عصر غیبت بوده
است. او فقیهی جلیلالقدر و مورد اعتماد بود و تألیفات عدیدهاي در ابواب فقهی داشت. همچنین کتابی در توحید و کتابی در
تفسیر و کتاب امالی از وي نام برده شده است. از ارزندهترین کتابهاي وي که بهدست ما رسیده است کتاب الامامۀ و التبصرة من
الحیرة است. این کتاب از نادر کتابهایی است که از آن زمان باقی مانده است. موضوع اصلی کتاب بحث در زمینه مسئله غیبت
امام مهدي (ع) است. ابن بابویه در ابتداي کتاب، علت تألیف را سرگشتگی مردم در عصر غیبت بیان میکند. او میگوید: دیدم
بسیاري از کسانی که رشته ایمانشان صحیح بود و بر دین خدا ثابتقدم بودند و خشیت آنها در درگاه خداوند ظاهر بود، امر غیبت
آنها را به حیرت واداشته و مدت غیبت بر آنها طولانی شده، تا جایی که وحشت بر آنها مستولی شده و اخبار مختلف و آثار وارده
آنها را به فکر واداشته است. لذا من اخباري را جمع کردم که حیرت را برطرف سازد و غصه و نگرانی را رفع کند و... 21 شیخ در
مقدمه کتاب بحثی را در زمینه بداء و سپس لزوم وجود حجۀاللَّه بیان میکند و پس از بیان این که امامت عهدي الهی است، امامت
تک تک ائمه(ع) را اثبات میکند. بخش عمدهاي از کتاب در ردّ عقاید فرق شیعه چون کیسانیّه، اسماعیلیّه و واقفیّه است و سپس
ابوابی را درباره معرفت امام و لزوم آن میآورد. او در بحث از غیبت امام اسلوب اهل حدیث و متکلمان را با هم آمیخته و ازطریق
آن ادلهاي براي رفع شبهات بیان میکند. متأسفانه بخشی از آخر این کتاب که مربوط به بحث غیبت است مفقود شده و بهدست ما
نرسیده است. درهرحال این کتاب یکی از ذخایر علمی تشیع است که بهدست ما رسیده است. ابنبابویه روابط مستمري با علماي
بغداد و کوفه و نائبان خاص داشت و سفرهایی به این شهرها کرده و در طی آن به تحصیل و تدریس پرداخته بود. عباسبن عمر
کلودانی میگوید که در یکی از سفرهاي ابن بابویه به بغداد در سال 328 ق. از او اجازه روایت تمام کتابهایش را گرفت. 22
ابنبابویه ازطریق مکاتبه با حسینبن روح با ناحیه مقدسه نیز درارتباط بود. ضمن یکی از نامههایش از امام درخواست کرده بود که
از خدا بخواهد تا فرزندي صالح بهوي عطا کند. در توقیعی که پس از آن براي وي صادر شد بشارت ولادت دو پسر به او داده شد
که یکی از آن دو محمدبن علی معروف به شیخ صدوق است. 23 خاندان برقی نیز از خاندانهاي علمی بزرگ در قم بودند. چهره
شاخص این خاندان احمدبن محمدبن خالد برقی است. خاندان وي که اصالتاً کوفی و از موالی اشعریان بودند، به دلایلی به ایران
قم سکنی گزیدند؛ ازاینرو به نام برقی شهرت یافتند. احمدبن محمدبن خالد در اوایل عصر » برقرود « مهاجرت کرده و در قریه
غیبت میزیست و تصانیف بسیاري داشت. شیخ طوسی در فهرست خود نزدیک به صد کتاب از وي نام میبرد که در موضوعات
مختلف فقهی، آداب و سنن، تفسیر و علوم قرآنی، تاریخ و موضوعات کلامی و عقیدتی است. وي در سال 274 و یا 280 ق.
درگذشته است. 24 از همین خاندان محمدبن عبیداللَّه برقی ملقب به ماجیلویه است که داماد احمدبن محمد برقی است و در شعر و
ادب سرآمد بوده و روایاتی نیز نقل کرده است. یکی از اصحاب نزدیک 25 احمدبن محمد برقی که در نزد وي به آموختن و
فراگیري پرداخت ابن سمکه است. او کتاب مفصلی در تاریخ عباسیان نوشته و آن را کتاب العباسی نامیده بود. این کتاب نزدیک
به دههزار صفحه بوده است. 26 ابن قولویه، جعفربن محمد (متوفا 362 ق.) از دانشمندان و محدثان این عصر بود. او کتابهاي
فقهی به تعداد ابواب فقه داشت. از کتابهاي ارزنده وي کتاب جامعالزیارات است که با نام کاملالزیارات چاپ شده است. این
کتاب داراي 108 باب در فضیلت زیارت معصومین(ع) است که از زیارت نبیاکرم (ص) شروع و به زیارت امامزادگان ختم
میشود. قسمت عمده کتاب - از باب 16 تا باب 98 - درباره فضیلت زیارت امام حسین (ع) کیفیت، آداب و ادعیه آن است. 27
چند تن دیگر از عالمان بزرگ قم در این عصر عبارتند از: محمدبن حسن بن فرّوخ الصفّار (متوفا 290 ق.) او از اصحاب امام
عسکري (ع) بود و درباره مسائلی که براي او پیش میآمد با آن حضرت مکاتبه میکرد. بیش از سیکتاب براي وي ذکر شده است
که غالباً در ابواب فقهی است. از مجموع کتابهاي وي کتاب بصایرالدرجات فی فضایل آل محمد(ع) بهدست ما رسیده است. این
صفحه 23 از 39
کتاب که در دهجزء مرتب شده است حاوي 1881 روایت است که هر جزء را به بیان فضیلتی از فضایل اهل بیت(ع) اختصاص داده
است. 28 محمدبن حسن بن ولید که از وي به شیخ اهل قم و فقیه آنها نام برده شده است. وي در نقل روایات بسیار معتبر و موثق
بوده و صاحب تألیفاتی است. ابن ولید در سال 343 ق. درگذشت. او از مشایخ روایت شیخ صدوق است. 29 عبداللَّه بن جعفر
حمیري قمی (متوفا بعد از 298 ق.) وي از رجال بزرگ شیعه بود که نه تنها در شهر قم بلکه در کوفه نیز از جایگاه والایی
برخوردار بود. مسافرت او به کوفه و استماع محدثان کوفه از وي معروف و مشهور است. او کتابهاي بسیاري تصنیف کرد. 13 تا
17 عنوان کتاب براي او نام بردهاند که در موضوعات مختلف عقیدتی چون توحید و امامت هستند. وي از جمله کسانی است که
کتابی در باب غیبت داشته به نام کتابالغیبۀ والحیرة. وي همچنین کتابی درباره توقیعات و کتابی درباره مسائلی که محمدبن عثمان
عمري نائب دوم امام بیان کرده بود، داشت. ارزندهترین کتاب وي که به 30 دست ما رسیده است کتاب قفربالاسناد اوست. تألیف
کتابهایی تحت این عنوان همانند کتابهاي امالی در میان محدثان شایع بود. در این کتابها محدثان پارهاي روایات را که از
حیث سندي عالی و در عین حال سلسله سند آن کوتاه بود و تعداد راویان در سند حدیث تا معصوم کم بود، گرد میآوردند و از
اینرو آن را قفرب الاسناد میگفتند. اینگونه کتابها و نقل اینگونه روایات نوعی افتخار براي محدثان محسوب میشد بهجز
حمیري کسان دیگري چون علیبن ابراهیم قمی، ابن بفطّه و ابنبابویه، قربالاسناد داشتهاند. قربالاسناد حمیري اخباري است با
اسناد نزدیک به امام صادق و امام رضا (ع). این قسمتی از کتاب است که باقی مانده و سایر اجزاي کتاب ازبین رفته است. نجاشی
از برخی اجزاء دیگر که قربالاسناد به امام جواد و به حضرت صاحبالامر است یاد کرده است. قربالاسناد به امام صادق و امام
کاظم(ع) همان است که علامه مجلسی در بحارالانوار تحت عنوان تألیف عبداللَّهبن جعفر حمیري از آن نقل میکند. 31 علیبن
ابراهیم قمی از محدّثان و فقیهان قم و از استادان کلینی مؤلف الکافی بود. احادیث بسیاري نقل کرده و تألیفات متعددي داشت
ازجمله کتاب اختیارالقرآن و قربالاسناد و کتابهایی در موضوعات تاریخی. از وي جمعاً 15 کتاب نام برده شده است که از میان
آنها تنها تفسیر او 32 بهدست آمده است که خوشبختانه کامل و بدون افتادگی است. علامه تهرانی در الذریعۀ تصریح میکند که
علیبن ابراهیم و کتاب تفسیر صغیر و کبیر نداشته بلکه هر دو یکی است و برگرفته از تفسیر امام حسن عسکري نیز نیست. علیبن
ابراهیم در ابتداي کتاب خود مختصري از روایات مبسوط و مسند را از امام صادق از جدش امیرالمؤمنین (ع) در بیان انواع علوم
قرآن نقل کرده است. او در تفسیرش فقط احادیثی را که از امام صادق (ع) در تفسیر آیات روایت شده، آورده است. شاگرد وي و
راوي این تفسیر قسمتی از روایات امام باقر (ع) را که بر ابوالجارود املا فرموده در اثنا این تفسیر گنجانیده است و نیز روایات
دیگري از سایر استادانش در آن درج کرده است. این کتاب دوبار چاپ سنگی شده و در سال 1387 ق. در دو جلد به قطع وزیري
چاپ شد. 33 شهر قم بهواسطه وجود محدثان بسیار و موثق، مرکز نقل و حفظ احادیث اهل بیت(ع) بود و از این حیث جایگاه
والایی داشت بهطوري که حتی سایر مراکز تشیع به محدثان قمّی اعتباري خاص میبخشیدند و چنانچه یکی از محدثان قم به شهر
آنها وارد میشد، مورد توجه اهل علم و حدیث واقع میگردید. مثلاً زمانی که عبداللَّه بن جعفر حمیري که از اصحاب امام
عسکري (ع) بود، در سال 292 ق. به کوفه وارد شد، چون خبر بهگوش مردم رسید همگی بر گرد او جمع شدند و به استماع
حدیث از وي پرداختند. درواقع این امر 34 ناشی از این بود که قمیها داراي اعتقادات سالم و بهدور از انحرا 0 پینوشتها: 1. ر.ك:
5. در این باره به . 4. همان، ص 240 . 3. همان، ص 239 . 2. الصدوق، کمالالدین و تمامالنعمۀ، ص 507 . الطوسی، الغیبۀ، ص 178
بخش جغرافیاي انسانی شیعه رجوع کنید. 6. رجالکشی، ص 594 ؛ التفرشی، مصطفی بن حسین ،نقد الرجال، ج 2، ص 262 ؛ قضیه
. زکریا بن آدم در قم و بعضی اصحاب امام صادق، علیهالسلام، در کوفه. 7. ر.ك: النجاشی الرجال ، ص 351 ؛ شرححال عیاشی. 8
. 9. ر.ك: قمی، محمدبن حسن، تاریخ قم، ص 278 ؛ رجال طوسی، ص 307 . ر.ك: جعفریان، رسول، تشیع در ایران، ج 1، ص 191
؛ 12 . النجاشی، همان، ص 17 (شرححال ابواسحق ثقفی) 13 . همان، ص 409 . 11 . الطوسی، فهرست، ص 12 . 10 . همان، ص 52
صفحه 24 از 39
14 . ابنبابویه، من لایحضره الفقیه، مقدمه مؤلف. 15 . الطوسی، فهرست، ص 215 ؛ الخویی، ابوالقاسم، . نجاشی، رجال، ص 245
19 . ابنبابویه قمی، علیبن حسین، . 18 . همان، ص 64 . 17 . همان، ص 62 . 16 . همان، ص 411 . معجم رجال الحدیث، ج 9، ص 80
.22 . 21 . نجاشی، رجال، ص 261 . 20 . التفرشی، همان، ج 3، ص 253 . الامامۀ والتبصرة منالحیرة، مؤسسه آل البیت، قم، ص 142
23 . التفرشی،همان، ج 4، ص . الطوسی، فهرست، ص 51 تا 53 ؛ نجاشی، ص 182 ؛ الخویی، معجم رجال الحدیث، ج 3، ص 50
25 . همان، ص 141 ؛ ر.ك: قولویه، جعفربن محمد، کاملالزیارات، نشر الفقاهه، قم، 1417 ق. . 24 . الطوسی، همان، ص 442 .108
.28 . 26 . الصفّار، محمدبن حسن، بصائر الدرجات، منشورات مکتبۀ المرعشی، قم، 1404 ه‘ ق. 27 . الطوسی، فهرست، ص 442
. 29 . حمیري، عبداللَّه بن جعفر، قربالاسناد، مؤسسه آل البیت(ع) قم، 1413 ه‘ ق. 30 . الطوسی، فهرست، ص 89 . همان، ص 102
.33 . 31 . قمی، علیبن ابراهیم، تفسیر القمی، دارالکتاب للطباعۀ والنشر، قم، 1387 ه‘ ق. 32 . النجاشی،همان، ص 219
35 . همان، ج .138/ 34 . التفرشی،همان ، ج 1، ص 155 ، بهنقل از ابن غضایري، 1 . جعفریان،رسول ، تشیع در ایران، ج 1، ص 209
39 . مامقانی، تنقیحالمقال. 40 . الطوسی، الغیبۀ، ص . 38 . همان، ص 345 . 37 . همان، ص 332 . 36 . نجاشی، ص 329 . 2، ص 384
.42 . 41 . ر.ك: جعفري، محمد، تشیع در مسیر تاریخ، ترجمه آیۀاللهی، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1372 ، ص 129 . 240 و 227
. ر.ك: المنقري، نصربن مزاحم، وقعۀ صفین، مکتبۀ المرعشی، 1418 ، ص 287 و 288
گل ها در انتظارند
ن. طیبی پنجره?ها را باز کنید، آنسوي خاکستري پنجره?ها بهار جاري است . پنجره?ها را باز کنید، آنسوتر رنگ?ها به جشن
آري پشت پنجره?ها گل?ها در انتظارند؛ در انتظار یک نگاه، نگاهی که از .» اقاقیا « نشسته?اند و هدیه بهار یک گل است و آن هم
پرواز کند. پنجره?ها را » شوق « رود؛ شاید از قدمگاه این نگاه » شقایق « دیوارهاي آهنین شهرها بگذرد. و در باغ آرزوها به میهمانی
باز کنید، آه! می?بینید سبزینه لبخند در وجود کودکان فقر به زردي گراییده است. من می?دانم که سفره خالی همسایه ما پر از نیاز
است . از پشت شیشه پنجره?ها گاه می?توان بغض شکسته یک پرستو را دید. و می?توان صداي شکستن قلب قناري?ها را شنید.
من اگر تنها یک شب به آسمان سفر کنم، به قدر یک زمین سوغات می?آورم. می?آیم و ستاره?هاي محبت را به دامن?هاي
براي لحظه?اي به ساحل » آبرو « دخترکان آرزومند شهرمان می?دوزم. و از ماه، گردنبندي می?سازم تا چشمان معصوم مادران
خشکی نشیند. و اي کاش خورشید با من می?آمد. می?آمد به خانه?هایی که میزبان زمستان بودند تا روسیاهی به دل سرد و
» دفتر « تاریک ما نماند. و من اگر تنها یکبار سري به دامنه ملکوت زنم، شرحی می?نویسم بر حاشیه سبز ایثار و عشق . و بر
» بال « افتاده?اي دیدم از آن » بار « خودبینی?ها و خودخواهی?ها مهر اختتامیه می?زنم . و اگر در کوچه پس کوچه?هاي زندگی
سبز » سبزه « پرواز می?سازم . اي آنان که، خانه هایتان را خانه تکانی کردید جایی هم براي خاطره?ها بگذارید. و اي آنان که
می?کنید؛ در صحن و سراي دل نیز گل و سبزه محبت بکارید تا ابدیت شاهد رویش جوانه?هاي دوستی و صفا باشد. و شما که
ماهی قرمز را در تنگ شیشه?اي زندانی کرده?اید، براي یکبار هم که شده است به فکر قناري?هاي در قفس باشید و براي آزادي
آنان صدقه دهید. آیا تاکنون بر سفره هفت سین به آیینه نگاه کرده?اید؟ خود را ببینید شما خداوندگار عشق بر روي زمین هستید،
بیایید، خدایی بنگرید و خدایی بشنوید و خدایی کرم کنید. بیایید با هم خورشید را باور کنیم و به ماهتاب رحمت حق دل بندیم .
بیایید به دریاها بپیوندیم و بوسه نسیم را بر روح خسته دردمندي احساس کنیم . بیایید پیش از آمدن عید، عیدي بگیریم . سخن
مسکین و ؛» المسکین رسول الله « : پیامبر خدا را می?شنوید؟ گفتار او گوش آسمانی می?خواهد نه گوش زمینی. می?فرماید
مستمندي که به سوي تو دست نیاز بر می?آورد، فرستاده خداست .اگر جویاي کمال وحیات پاك هستی به مسکین دل بسپار و
یا ایها الذین « : او حیات است، چرا که در قرآن آمده است » عیدي « به خداست و » لبیک « مرهمی باش بر زخم نیازش . پاسخ به او
صفحه 25 از 39
شما را می?خوانند، اجابت کنید که آنها » رسولش « اي مؤمنان آنگاه که خدا و » آمنوا استجیبوا لله و للرسول اذا دعاکم لما یحییکم
به شما حیات می?بخشند. مگر نه اینکه از جاده مخلوق باید به خدا رسید؟ مگر نه اینکه ریسمان پیوند با خدا یک سر در زمین
به گوش نرسد. و » لاله?ها « در سرزمین » ناله?اي « دارد؟ پس بشتابیم و پنجره?ها را براي همیشه تاریخ باز بگذاریم شاید دیگر هیچ
کودکان بخوانیم . بیائید » لالایی « روشن کنیم! و آواز گل داوودي را براي » شمعدانی « اینک بیایید براي سلامتی گل?هاي نیکی?ها
یاس?ها را بپرورانیم امّا براي دعاهایمان یک سبد گل امید سفارش دهیم . اگر بخواهیم می?توانیم ناز گل?ها را بخریم و فاصله
را باور کنیم و براي دیدار حسن یوسف اش دعاها را » نرگس « میان فصل?ها را برداریم . شما را به حقیقت سوگند، بیایید پیام گل
.1377/2/ به نقل از روزنامه کیهان - 26 × . از سر گیریم
عباسم... عزیزم!
سهیلا صلاحی اصفهانی عزیز دلم ! آمده?ام تا بلندترین مثنوي عشق را برایت زمزمه کنم. آمده?ام تا حرف?هاي نگفته?ام را
برایت بگویم. آمده?ام تا اشکهایم را بر تو ببارانم و سیرابت کنم. آمده?ام تا دل بی?تابم را بی?قرارتر کنم. آمده?ام تا سراغ
مولایم را از تو بگیرم. آمده?ام تا از علی و رضایت او بپرسم. می?دانی، آنگاه که پدرت به خواستگاریم آمد، تمام وجودم را
شادمانی فرا گرفت. پس به چشمان با حیاي او نگریستم و گفتم به خدا سوگند من براي حسن و حسین (ع) همچون مادري دلسوز
خواهم بود و تو امروز مرا نزد مولایم سرافراز کردي . به دنیا که آمدي علی تو را با نام خدا و رسول و ولی او آشنا کرد و پرسید
نامش را چه برگزیده?اي؟ گفتم در هیچ امري بر شما سبقت نمی?گیرم و علی نام عمویش را بر تو نهاد. تو در میان بنی هاشم
زیباترین بودي - چون ماه - و من نگران چشم حاسدان که مبادا پسرکم را آسیبی رسانند. هر چند که می?دانستم تو می?مانی تا
حسین بماند. تو می?مانی تا فدایی فرزند گرامی رسول الله باشی. تو می?مانی تا زهراي پیامبر را دلخوش کنی و این همه را از
بوسه?هاي علی بر دست و بازوي تو دریافته بودم . یادت می?آید! تو تازه زبان گشوده بودي، علی تو را کنار خود نشاند و فرمود:
بگو یک، تو گفتی یک. بعد فرمود: بگو دو، تو خودداري کردي و گفتی شرم دارم به زبانی که خدا را به یگانگی خوانده?ام، دو
بگویم و باز لبان مقدس علی بود و پیشانی بلند تو! جز این هم انتظار نمی رفت. علی خود معلم تو بود و پس از او جان و دل زهرا،
حسن و آقایمان حسین باب?هاي علم را بر تو گشودند و تو شدي موحدي بزرگوار با شجاعت و ایثار علی، صبر و کرم حسن و
شهامت و جهادگري حسین و چه کسی براي یاري اباعبدالله شایسته تر از تو؟ چه خوب می?دانست علی! آنگاه که هنگام شهادتش
فرمود: جز فرزندان زهرا کسی در اتاق نماند و تو با دل شکسته و کوله باري از حسرت پشت در به انتظار ماندي.چیزي نگذشت.
زینب آمد و پیغام داد علی تو را به درون خوانده. تو نیز در کنار فرزندان زهرا جاي گرفتی و علی دست حسینش را در دستان تو
مرحبا بر تو! که حسین را آنگونه که . » مبادا تنهایش بگذاري « : گذاشت. نگاهت کرد و گریست و سفارش حسین را را به تو کرد
باید شناختی. شنیدم که در غربت نینوا به برادرانت گفتی: در نثار جان?هایتان تقصیر نکنید و گمان مبرید که حسین برادر ماست نه
چنان است آن بزرگوار امام و سید و بزرگ و پیشواي ما بوده و حجت خداوند عالمیان در روي زمین و فرزند فاطمه زهرا و نور
می?خواندي و من از ادب تو خرسند » سیدي « نامیدي. او را » مولاي « و » آقا « دیده و رسول خداست . آري تو همیشه حسین را
تو دل حسین را سخت لرزاند. خود » یا اخا ادرك اخاك « خواندي. گفتند فریاد » برادر « می?شدم. تنها یک بار - آخرین بار - او را
را به تو رساند و سرت را در دامان مادرش فاطمه دید و دانست راز برادر گفتنت چیست . عباسم! وفاداریت زبانزد ملکوتیان است.
خدا نکند تو شرمگین زینب باشی. نمی?دانم آن پلید مرد دورخی چگونه جرأت کرد برایت امان نامه بفرستد! مظلومم! نه فرات که
جاي جاي عالم تا قیامت کبري مظلوم?تر از مولایت حسین و مظلوم?تر از تو نخواهد دید. چه سعادتی براي تو بالاتر از آنکه سجاد
(ع) به دست خود تو را دفن کرد. آري تو را، و البته پدرش حسین را. سقاي کربلا! علمدار حسین! ابوفضائلم! ابا قربۀ! قسم به ظهر
صفحه 26 از 39
عاشورا قسم به رکعت?هاي خونین عشق، قسم به آفتاب، فسم به آب ، قسم به آب ، قسم به آب ، تو امروز سیراب?تر از هزار
دریایی و خوشبوتر از هزار گلاب ناب . مبارکت باد بال هاي سبز بهشتی ات . سلام خدا و فرشتگان و پیامبران بر تو باد سلام
بندگان صالح و شهدا و راستگویان بر تو باد. همه سلام?هاي پاکیزه به هنگام بامداد و شام بر تو باد.
اشعار
دلیل انتظار اي سفینه نجات در طوفان گمراهی وگرداب جهالت اي قافله سالار قبیله عشق اي حضور سرخ در عصر سیاه
نتوانستن?ها اي دریاي عطش وحیات دین در عطش خون تو که ترك صفا و مروه کردي تا نقش آفرین صفاي کربلاشوي اي بذر
افشان لاله?ها در دشتهاي تعهد اي دلیل انتظار روز موعود اي شور نهضت?ها حرف اوّل در روز آخر اي مروج خوبی?ها و
بازدارنده از پلیدیها اي روشنگر آفتاب حقیقت در محاق ابر ضلالت اي آموزگار آزادگی از اسارت تن و زندان محیط اي کوه بلند
استقامت در هجوم تهدیدها و سفره تطمیع?ها اي معمار حریت، جوانمردي و شعر بلند ایثار آزاد - ع آشتی روز چون شب تیره
خورشید از نظرها پنهان و مردمی دلتنگ کویی یخ چون سنگ جهان بکام چاپلوسان شد صداقت زیر مشت خدعه خرد گشت
خوبیها رنگ باختند ابتذال دست در گردن فقر هجوم آورد وسعت زمین بر حیات بشر تنگ نمود برکت از زمین رفت سیاهی بر
پهنه آسمان ... چتر خود را تا زمین گسترد از آن روز تا کنون ما مانده?ایم و دستهایی گره خورده به آسمان در انتظار روز آشتی
زمین با آسمان آزاد - ع آفتاب فردا در آسمان ستاره آشنایی پشت ابر دلواپسی آفتاب فردایی امتداد نامت تا بلنداي کهکشانها همه
قطره?اند و تو دریایی اي منتهاي آرزوها بهار گلستانت کی عزم خزان بستان می?کند که مانده در گلوي بلبلان خار جدایی در
کوچه تنهایی نشان تو می?جویم تن بی ناي مانده است، وقت است که باز آیی دل را فرش آذین مهرت ساخته?ایم تا خانه دل
روشن فرمایی آزاد - ع گل نرگس در بستر زمان با گامهاي سنگین انتظار هر هفته به پیشواز آدینه می?روم کاش روزها همه آدینه
بود تا زبانه شعله انتظار همه ایام شرر بار بماند عبور آدینه بی همراهی او هیزم این آتشند درد اشتیاق فقط با آمدنش التیام خواهد
یافت شعله انتظار را به آتش عشقم افزون خواهم کرد با این همه امید جاده انتظار طولانی می?نماید و مرا توان و صبري نیست اگر
هم باشد مرکب عمرم زود به مقصد خواهد رسید می?دانم که این آتش مرا خواهد سوخت اما امیدم را هرگز باز می?خواهم
خاکسترم خاك گلدان گل نرگس باشد آزاد - ع مبارکباد می?آید سواري از دور میان هاله?اي از نور مبارکباد، بر عرشیان، بر
زمینیان که گوهر ناب آفرینش از سفر می?آید زمینیانی که دل عرشی دارند از مخمل مهر بر سراي دلآذین بسته?اند عرشیان به
پیشواز او به زمین آمده?اند چه مبارك است بر آن نگاه که ترا اوّل بار در قاب خویش به تصویر کشد تهنیت باد بر آنها که از عمق
وجود در دایره همراهی و در محیط همدلی فقط دست ترا می?فشرند آزاد - ع فاصله?ها آن سوي نگاهها یکی بی تاب?تر از همه
منتظر فرو ریختن دیوار فاصله هاست این سوي نگاهها پشت قرنها اضطراب چشمانی مانده براه ستاره در دست صف کشیده?اند تا
فصل پرشدن فاصله?ها پیش پاي خورشید بریزند آزاد - ع مرابخوان صدایم کن اي اشتیاق بی انتها اي ایستاده بر فراز زمان که
رهگذري خسته?ام در بیابانی بی آب تختیده در آفتاب وتو تک درخت صحرایی با سایبانی گسترده و آبی روان مرا سوي خویش
بخوان اي رویش بهار در هجوم خزان که درمانده?ام در چالشهاي زندگی و همهمه?هایی ك نام مرا فریاد می?زنند وتو برتر از هر
صدا آشنا و دلنشینی با طنین گرم هدایت مرا از یاد مببر که می?سوزم در آتشی که خود برافروخته?ام و تنها تو میتوانی خنکاي
سرود ابراهیم ( در گوش آتش بخوانی مرا بخوان در خوشترین خاطره ایام در جشن حضور آزاد - ع جشن دیدار رد نگاهمان از
شب وداع تا روز دیدار ستاره را می?جوید ما طلوع ففجر را باور کرده?ایم در عمق باور ما شبهاي فاصله دوام بی دوامند ظاهر آرام
ما در حجم سکوت فریاد را انباشته تا بر سر بیداد کشد ساز آرزوهایمان آهنگ آزادي را در دستگاه اعتراض به قفس می?نوازد ما
پرواز بی بال و پر را آموخته?ایم تا فصل کوچ به همراه پرستوهاي مهاجر از آمدن بهار مژده آوریم در سینه جاي دل آیینه
صفحه 27 از 39
گذاشته?ایم تا پژواك آفتاب را در طلوع شگفت آنگیزش از غروب باشد در باغ مشتاقانم در رؤیاي بذر خفته چشم براهان غهچه
گل نرگس می?بینیم بر سنگفرش جاده?ها تا دیار آشنا گل افشانی کرده?ایم تا در وعدگاه صداقت زیر سقف مثاق جشن دیدار
بگیریم آزاد - ع کجاست روزها غرق غروب سرد و خاموش پنجراهائی بسته مردمی خفته پرواز را از یاد پرنده?ها رفته رنگ
خورشید بر رخسارهاي رنگ باخته نمی?تابد شهر بی رمق با کوچه?هاي خالی از شور درون حصاري از سنگ و آهن نسلی است
مانده در اضطراب و بی احساس?تر از سنگ نسیم طراوت پشت دیوارها روزنه?اي سوي آن سو نمی?یابد آسمان دود آلود نفس
شهر گفته و ما در آخرین ناي کو آن صداي آشنا: فریاد بر می?آوریم که که غریوهاي غریب گوشمان را آزار می?دهد
می?گویند عاطفه ابر نازائی است مهر ورزان کجایند؟ تا چراق مهر را بر گذر هر قلب بیاویزند آزاد - ع معنی صبر : صبر یعنی
امتداد عطش لبهاي ترك خورده خاك تا فصل باران : صبر یعنی کشت تحمل در باغچه انتظار تا شکوفه حضور : صبر یعنی
شباهنگ اشک در دامان تنهایی تا ظهور فجر : صبر یعنی ماندن قرنها خروش در پشت حنجره تا روز فریاد : صبر یعنی شاخه سبز
عبور عشق در چهار راه زندگی : صبر یعنی شهامت ماندن و بسیج براي روز رفتن : صبر یعنی طاقت بر زهر خند تاریکی تا ار مغان
گلخند روشنی : صبر یعنی تحمل جان در پوستین تن تا محو شدن در او که باقی است آزاد - ع دل خورشید را مشکن علفهایی
گرد مرداب ریشه در لجن زلف پریشانشان را باد بسوي مرداب شانه کرده است بی هیچ احساسی نسبت به آفتاب که هر روز
شاخه?هاي بی دریغ نور را بسوي آنها خم می?کند وکو توان یاري گرفتن از این دست خورشید نگران می?ماند تا باز فردایی
رسد و تلاشی دوباره آیا صداقت آب با چشمه?اي زلال از درون مرداب به یاري خورشید بر خواهد خواست تا به ریشه گیاه
بگوید اصالت تو از آفتاب آب می?خورد دل خورشید را مشکن آزاد - ع قصه ما شعر دردهاي ناسروده است رنج یک جامانده از
سفر رد گم شده?اي در غبار ابهام شرح رفتن و به خود نرسیدن است داستان یک شدن ناتمام آرزوهاي دراز و عمري کوتاه
فرصتهاي بر باد رفته رخوتها و گذر لحظه?هاي پر شتاب قصه ما ماجراي اشک آب برکه است در فراق دریا که در انتظار بارش
رحمت و خلق رشته?اي متصل به دریاست آزاد - ع رسم آفتاب عصر یخ زده روزهاي غرق غبار و چشمانی که تا فرداي دور ...
افق را نشانه رفته است نگاه بارانی او تازیانه موج اشک بر صخره?هاي سیاه و هر آنچه امتداد نگاه را قطع می?کند جستجو گرانه،
حریصانه نگاه را به وسعت دنیا پراکنده است تا مهمان از راه رسد ورسم آفتاب و باران را بر زمین جاري کند آزاد - ع خبر هست؟
آیا خبرت هست چه می?کشم؟ از تنهایی خود و ازدحام جمعیت در غربتی خود باخته، پشت دیوار فاصله میان امواج درد و ساحل
ناپیداي آرامش در جاده بی انتهاي عبور پاهاي تاول زده و عصایی شکسته مانده?ام میان تن پوشی از اسارت !در حیرتم بر تاراج
فرصت در دایره زمان و زوایاي بازي که هندسه عبورم را تا مرز نبودن کشاندند و لحظه?هاي ناب بودن را در گوشه?هاي تنگ
اسیر کردند می?دانم خبر هست چه می?کشم اي قاصد مانوس سحر آیا وقت آمدن نفسی تازه بر امید نفس باخته?ام نیست؟ آزاد
- ع شرقی?ترین احساس موج ایام مرا بسوي غروب زندگی کشانده است اینک با چشمانی ارغوانی دستانی پر از باران سرخ
نگاهی با زبان التماس از خورشید می?خواهم، که این بار مغرب را با رنگ شرقی نقش زند تا با شرقی?ترین احساس به استقبالت
بیایم آزاد - ع دوستی برتارك دوستی?ها دل نازکی ظریفتر از بال پروانه زلال?تر از آینه اشیان دارد بیا از دستهاي بهم فشرده
دوستی نردبانی سوي قله بزنیم با سلامی به لطافت دلش عهد ببندیم که پاسداریم حرمت تندیس محبت را و گلبرگ دلش را پرپر
نکنیم جغرافیاي کوچک بیا که نگاهت آشناست من و تو دردمندیم تو با انبوهی در به وسعت تاریخ و من به تنگ آمده در
جغرافیایی کوچک آزاد - ع بگذار اي اصالت خوبیها بگذار شانه?هاي غزل بر دوش تو تکیه کنند که جانمایه شعر با ذکر تو بوي
قنوت می?دهد بگذار سجده عشق را همواره با تو اقتدا کنند که بلبلان بوستان عشق فقط بر سجاده تو حضور می?یابند بگذار با تو
پرده از آخرین نماد انسان بر دارند که نقاش نقش آخر را فقط با تو به تصویر کشیده است بگذار قامت?ها از نسیم تو چون
گندمزار به رکوع روند اي اصالت خوبیها آزاد - ع سجدگاه خورشید روزي می?آید که فاصله زمین و آسمان پر خواهد شد
صفحه 28 از 39
خورشیدوشی می?اید که قدر ستاره را می?داند و کهکشانها در تکریمش طلوع خواهند کرد روزي که زمین سجده گاه خورشید
می?شود آزاد - ع دستان صمیمی اي آشناي لحظه?هاي غربت گرمی دستان ترا بر سر غربت امروز و بر شانه فرتوت فردا احساس
می?کنم تو همان آرمان سبزي که جنگلی از دستها تمنا می?کردند آزاد - ع خاطره میلاد نرم نرم خاطره میلاد از بستر زمان بر
می?خیزد هاله نور بر گرد شب لباس آذین بر تن روز کوچه?ها رنگین همه جا شور سور بر پاست مشام عطشناك در جاده انتظار
از بوي نرگس سیراب می?شود کویی دستهاي پر از نیاز از پنجره اجابت بر می?گردد آزاد - ع ریشه امید در باغ انتظار ریشه امید
پوسیده نیست گر چه منکران هرزه?هاي تکذیب بیخشانند آزاد - ع حضور در شبسان دل آیه سرسبزي روشن نیست اي اشکها
ببارید که نعش یاد را از کوچه?هاي غفلت دل عبور میدهند پرنده کوچک قلب در کنج فقس سینه اوج آسمان را از یاد برده است
آزاد - ع دفتر آرزو صد دفتر آرزو غزل سرودیم بسی چشم پر از کینه خنجر تیز طعنه دیدیم و چشیدیم دوختند زبان را ریختند
خون را جز در دفتر هجرت ردي نکشیدم پرده?ها دریدند پیمانها شکستند چه بسیار که جز بر سجاده خیس نخفتیم اي معشوق
نهفته محرم اسرار نهانی اندکی بود می?دانی همه در را نگفتیم در اشتیاق رویت مقدم خورشید حضورت شیوه خار در چشم
استخوان در گلو را آموختیم آزاد - ع زندگی چیست زندگی جرعه?اي از جام عشق نوشیدن یا نصیبی از بهار عشق بردن یا فصل
رسیدن آرزوهاي کال آزاد - ع حس غریب در نگاه خفته?ام رویاي حضور جاري است حس غریبی پیمانه احساسم را پر کرده
است یک سلان مانده بر لب حلتی ملتمس ... و انتظار رهگذري از جاده آسمان و چه زیباست آن دم که پیش نگاه مهربانش آزاد
- ع
اشک ها و گریه ها
سعید بیان الحق بابی انت و امی یا آل المصطفی انی مؤمن بولایتکم معتقد لامامتکم مقر بخلافتکم دیشب به سیل اشک ره خواب
می?زدم نقشی به یاد خط تو بر آب می?زدم مولاي من! از گذشتگان هر که خبر دار می?شد که امت آخرالزمان یگانه امام و
راهنماي خود را فراموش می?کنند دلش به حالمان سوخت؛ چرا که باورشان نمی?آمد که می?توان بدون خورشید هم زندگی
کرد و باورشان نیامد که مگر می?شود بدون گرماي محبوب، سرد و یخزده روزگار را گذراند. حبیب من! قصه پر غصه فراق و
جدایی تو را هر اهل دلی که بشنید از درد جانش به خزان نشست . اهل دل که نه، داستان غیبت تو را بر هر سنگ و گیاه و حیوانی
که خواندند پژمرده گشت... کبوتران آسمان به حال ما بیچارگان رقت کردند، ماهیان آب ها، مدام عوض ما ظهور تو را طلب
کردند امّا این درد را به کجا برم اي حبیب همه جان?هاي پاك اي حبیب هر سنگ و درخت من، من که باید مدام به انتظار تو
باشم. من که باید چشمانم همیشه اشک آلود نیامدنت باشد . من که باید بغض بزرگی همواره راه نفسم را بگیرد . آسوده و
بی?خیال به دور از تو به خود مشغول شدم آري همه ما به خود مشغول شدیم رفتیم به نماز ایستادیم و نفهمیدیم که او شرط نماز؛
یعنی قبله ما در کجا مانده است . نفهمیدیم که او در کجا تنها مانده است . نفهمیدیم که نماز بدون امام عشق معنا ندارد. نفهمیدیم
نماز بدون تکبیر پیشواي محبت نماز نیست و از این رو همه نمازهایمان رنگ عادت به خود گرفت . آري رفتیم به طواف حرم و
نفهمیدیم که خورشید و ماه و ستاره، همه مخلوقات طواف وجود او می?کنند به پرده کعبه چنگ زدیم و هیچ نفهمیدیم که پرده
کعبه حرمت لباس او را نیز ندارد. نفهمیدیم که این همه حاجیان راه صفا گم کرده?اند . و اینک که این همه را می?نگري
گریه?اي غریب بر دلت سنگینی می?کند . چه مدت?ها که در هنگام اشک او ما بی?خبر بوده?ایم ! چه ساعت?ها که در هنگام
حزن او ما بی?خیال بوده?ایم. مولاي من! آنقدر روزها و شب?ها آمد که ما به خود نیامدیم و نپرسیدیم چرا تو در صحراها خیمه
نشین شده?اي. چرا که دور از مردمان زندگی می?کنی ؟ ما به خود نیامدیم و تو هر روز امیدواري که ما به سویت برگردیم . تو
هر روز چشم انتظاري که ما براي نیکبختی خودمان ، براي سعادت خودمان به سوي تو برگردیم . مولاي من! اي خسته سال?هاي
صفحه 29 از 39
طولانی غیبت ، اي رنجور نامردمی ما ، اینک ما ، در دل تار شب ، در خلوت بی?کسی روز ، آرام بر می?خیزم ، دو رکعتی نماز
حاجت می?خوانم که مرا ببخشی . دو رکعتی نماز نیاز می?خوانم که بدي?ها و غفلت هایم را نادیده بگیري ، و تو چقدر مهربان
همه گذشته?هایم را ، همه بدي?هایم را ، می?بخشی ، نادیده می?گیري مهربان و پر نور. مرا می?پذیري . آري صداي شکستن
دلم را اول از همه تو شنیده?اي. دل نگران من قبل از همه تو بوده?اي. مهربان و پر نور ، مرا می?پذیري ، و نواي گرم و
خدایا خداوندا! از درگاهت می?خواهم که از ثواب?هاي من « : صمیمی?ات در بند بند وجودم شنیده می?شود که می?فرمایی
اللهم احی به القلوب المیته .» مهدي بردار و در نامه اعمال شیعیانی قرار ده که اینک دل شکسته و خجلت زده برگشته?اند
اي گنجینه آخرین!